فروش ویلا کندلوس نوشهر ویلا موقعیت نزدیک با اصلی ویلا با پایان کار 240 متر زمین دارد ۱۳۰متر بنا مفید با جواز ساخت اب برف گاز محوطه سازی کامل دوربین مداربسته این ویلا مبله فروش میرسد
ویلا دوبلکس
ورودی (شامل جا کفشی و جای تعویض لباس )
1-1 سرویس عمومی خانه که درب آن به فضای ورودی باز شود .
1-2 راهرو با فضایی که یک سر آن به ورودی و سر دیگر آن به اتاق خواب مهمان ختم شود .
(می توان براساس اندازه پلان چند اتاق خواب برای مهمان در نظر گرفت که هر کدام هم سرویس مخصوص به خود داشته باشند.)
3- آشپزخانه که باید نهایت سعی خود را بکنید که به قسمت ورودی نزدیک باشد .و درب آن به نشیمن باز شود.
آشپزخانه را به 2 ذون سرد و گرم تقسیم کنید .که آشپزخانه گرم حدالامکان روبروی فضای ناهارخوری قرار بگیرد.
4-راه پله :می توان راه پله را بیرون ورودی تعبیه کرد ولی اگر در داخل راه پله داشتید سعی کنید این راه پله از حال خصوصی به طبقه بالا امتداد یابد.
5-فضای ناهارخوری :در مقابل آشپزخانه فضایی را یا با دیوارهای پارتیشن و یا با کمدهای
دکور زیبا و یا با سکوها و پله ها که در سطح اختلاف ارتفاع ایجاد می کنند .به وجود آورید .تا فضایی برای میز ناهارخوری باشد .
طبقه بالا :
1- از پله ها که بالا آمدید یک ورودی و فضا برای سرویس ها و اتاقهای طراحی کنید
برای اتاق خواب بزرگ بهتر است سرویسهای خصوصی در نظر داشته باشید
ادامه خواهد داشت۰
۰
کندلوس
داستان مینا و پلنگ در کندلوس نقل زبان یکی از پیر و کهنسالان کندلوسی است و می توان این روایت را با سفر به این روستا دوباره از نو شنید...
(((قصه از آنجا آغاز می شود که مینا دختر کندلوسی صدای دلنوازی داشت و هر شب در اتاق خود آواز می خواند و یک پلنگ شیفته آواز او می شود و به نزدیک پنجره می آمد و به آواز مینا گوش می داد.املاک کوک
این آغاز قصه ای عاشقانه و واقعی با طعم افسانه و زیبایی است. که شگفتی این حکایت آنجا رخ مینماید که در سرانجام شبی پلنگ بر اثر گلوله مردمان دهکده با تنی زخمی راه جنگل را در میان زمستان سرد و برفی طی می کند و مینا به هوای یافتنش شب هنگام به سیاهی جنگل و سوز و سرما می زند، در آن شب مینا دلش می خواست دردناکترین ترانه و آوازش را بخواند. شبی سرد و تاریک، مینا آواز خوانان پا به جنگل مه گرفته گذاشت و برای همیشه در چشم تر جنگل گم شد و هیچگاه دیگر خبری از آمدن مینا و پلنگ در فضای دهکده نپیچید.)))
///قصه مینا و پلنگ در حدود صد سال پیش میان سالهای 1275 تا 1285 در روستای ییلاقی کندلوس کجور نوشهر در میان جنگلهای انبوه و دست نخورده آن زمان بوقوع می پیوندد که شاید در جهان بی نظیر بوده است.///
///قصه های فراوان و اشعار دلنشین زیادی از قصه مینا و پلنگ سالها پس از مرگ این دو نقل شده و این شرح خلاصه و کوتاه از آن است و سرانجام ناتمام این قصه، بسیاری از مردان و زنان دیار کجور را به سرایش وا داشت؛ قصه هایی که هنوز بر لبان اهالی این مرز و بوم زمزمه می شود. هنوز پیرمردها و پیرزن های کندولوس 70 تا 80 سال با چشمانی اشک آلود از این دو تعریف می کنند.///