زمین ویلایی کجور کندلوس نوشهر زمینی واقع در روستای توریستی کندلوس از توابع بخش کجور شهرستان نوشهر به مساحت 14500 متر که به هفت قطعه با متراژ متفاوت و بحر های 25 متری تقسیم شده است (قطعات A, B1, B2, C1, C2, D1, D2) که به صورت مجزا قابل فروش می باشند. قسمتی از زمین دارای شیب 34 درصدی و مابقی از سطح صاف برخوردار است. دارای جاده تا پای زمین (حدود 300 متر انشعاب خاکی تا جاده آسفالت) و دارای آب و برق می باشد. دارای سند معتبر بنچاق مشرف به جنگل و دارای چشم انداز بسیار زیبا (عکس ها را ببینید) اطراف ویلاسازی شده قابل بازدید است. قسمت شیب دار
شکل گیری شهرک
شهرک به شهرهای کوچک اطلاق میشود، امّا با توجه به گسترش شهرها به محلههایی که به شکلی از محلههای دیگر متمایز هستند (از نظر شهرسازی، جمعیت ساکن در آنها و…)، گاه از پیشوند «شهرک» برای نام گذاری آنها استفاده میشود. رشد سریع جمعیت و مهاجرت روستاییان به شهرها طی سالیانی دراز علت اصلی توسعه بیرویه و به دنبال آن تراکم بیش از حد ممکن در شهرهای بزرگ گردید. بدین لحاظ با توجه به اینکه سرمایهگذاری بر روی اینگونه شهرها (طی بررسیهای به عمل آمده) از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نمیباشد و از طرفی مواجه با مشکلات عدیده میگردد و نیز ایجاد زیر ساختها با تکنولوژی و سیستمهای مدرن امروزی غیرممکن به نظر میرسد ضرورت ایجاد شهرهای جدید در جوار شهرهای بزرگ با در نظر گرفتن زمینههای اقتصادی فرهنگی، اجتماعی و امکانات رفاهی و خدماتی به منظور به وجود آوردن شرایط زیستی مطلوب تر مورد توجه قرار گرفت و در اسفند ماه سال ۱۳۶۴ به تصویب هیئت وزیران وقت ایران رسید.
املاک کوک نوشهر
کندلوس
داستان مینا و پلنگ در کندلوس نقل زبان یکی از پیر و کهنسالان کندلوسی است و می توان این روایت را با سفر به این روستا دوباره از نو شنید...
(((قصه از آنجا آغاز می شود که مینا دختر کندلوسی صدای دلنوازی داشت و هر شب در اتاق خود آواز می خواند و یک پلنگ شیفته آواز او می شود و به نزدیک پنجره می آمد و به آواز مینا گوش می داد.املاک کوک
این آغاز قصه ای عاشقانه و واقعی با طعم افسانه و زیبایی است. که شگفتی این حکایت آنجا رخ مینماید که در سرانجام شبی پلنگ بر اثر گلوله مردمان دهکده با تنی زخمی راه جنگل را در میان زمستان سرد و برفی طی می کند و مینا به هوای یافتنش شب هنگام به سیاهی جنگل و سوز و سرما می زند، در آن شب مینا دلش می خواست دردناکترین ترانه و آوازش را بخواند. شبی سرد و تاریک، مینا آواز خوانان پا به جنگل مه گرفته گذاشت و برای همیشه در چشم تر جنگل گم شد و هیچگاه دیگر خبری از آمدن مینا و پلنگ در فضای دهکده نپیچید.)))
///قصه مینا و پلنگ در حدود صد سال پیش میان سالهای 1275 تا 1285 در روستای ییلاقی کندلوس کجور نوشهر در میان جنگلهای انبوه و دست نخورده آن زمان بوقوع می پیوندد که شاید در جهان بی نظیر بوده است.///
///قصه های فراوان و اشعار دلنشین زیادی از قصه مینا و پلنگ سالها پس از مرگ این دو نقل شده و این شرح خلاصه و کوتاه از آن است و سرانجام ناتمام این قصه، بسیاری از مردان و زنان دیار کجور را به سرایش وا داشت؛ قصه هایی که هنوز بر لبان اهالی این مرز و بوم زمزمه می شود. هنوز پیرمردها و پیرزن های کندولوس 70 تا 80 سال با چشمانی اشک آلود از این دو تعریف می کنند.///