فروش ویلای ییلاقی در منطقه کجور نوشهر/ ویلا نوساز دارای جواز ساخت است/ ویلا پای کوه ویو عالی دارد/ یک خواب مستر دارد/ ویلا شخصی ساز است/ کل خانه با چوب روس نراد ساخته شده کابینت-کمد دیوار-درب اتاق-درب وردی-/ یک تراس نشیمن بزرگ رو به جنگل دارد/ ویلا شخصی ساز است/ زمین ویلا 360 متر...بنا105 متر/ ویلا دو خوابه/
ویلا باغ چیست
به اون دسته از ویلاهایی که بیش از 400 متر زمین دارند و در کنار ویلای خود باغ طراحی کرده باشند و انواع درختان میوه را کاشته باشند ویلا باغ[1] می گویند.
ویلا باغ شمال در گذشته حداقل به متراژهای یک( هکتار زمین[1] )می رسید معمولا در شمال باغ پرتقال بیشترین ظرفیت رو داشت و در گذشته این درخت از کشور چین و یا هند به شمال کشور وارد شد.
ریشه کلمه باغ را بخوانید
در واقع صورت فارسی میانه کلمه همان باغ و صورت فارسی باستان آن باگَ بودهاست به معنی بخش یا تقسیم یا قطعه زمین زیر کشت باغ، واژهای فارسی است که در پهلوی و سغدی نیز به همین شکل بکار برده میشده. دیگر واژه بهکاررفته در زبانهای ایرانی برای باغ واژهٔ «پردیس» است (املاک شمال )که این خود واژهای است برگرفته از پارسی باستان (پارادئزا) به معنی باغ و بوستان. پارادئزا در اوستا نیز دو بار بکار رفتهاست. این واژه در پهلوی پالیز شده و در فارسی دری هم بکار رفتهاست، هرچند که امروز پالیز را کشتزار خیار و هندوانه و گاه سبزیکاری گویند.
در دوران هخامنشیان و بعد از آن سرتاسر ایران پر بود از باغهای بزرگ و باشکوه، ویلا باغ به گونهای که گزنفون نیز چندین بار از آنها یاد میکند. این باغها که در روزگار خود بینظیر بود.( خرید زمین باغ ) در دیگر تمدنهای بزرگ سابقه اینچنانی نداشت و مردم بسیاری نقاط جهان را جالب نظر آمد؛ لذا به اقتباس از ایرانیان باغهایی در بسیاری نقاط جهان ساخته شد و همان واژه فارسی برای نامگذاری آنها به کار برده شد./9
املاک کوک شمال نوشهر.
کندلوس
داستان مینا و پلنگ در کندلوس نقل زبان یکی از پیر و کهنسالان کندلوسی است و می توان این روایت را با سفر به این روستا دوباره از نو شنید...
(((قصه از آنجا آغاز می شود که مینا دختر کندلوسی صدای دلنوازی داشت و هر شب در اتاق خود آواز می خواند و یک پلنگ شیفته آواز او می شود و به نزدیک پنجره می آمد و به آواز مینا گوش می داد.املاک کوک
این آغاز قصه ای عاشقانه و واقعی با طعم افسانه و زیبایی است. که شگفتی این حکایت آنجا رخ مینماید که در سرانجام شبی پلنگ بر اثر گلوله مردمان دهکده با تنی زخمی راه جنگل را در میان زمستان سرد و برفی طی می کند و مینا به هوای یافتنش شب هنگام به سیاهی جنگل و سوز و سرما می زند، در آن شب مینا دلش می خواست دردناکترین ترانه و آوازش را بخواند. شبی سرد و تاریک، مینا آواز خوانان پا به جنگل مه گرفته گذاشت و برای همیشه در چشم تر جنگل گم شد و هیچگاه دیگر خبری از آمدن مینا و پلنگ در فضای دهکده نپیچید.)))
///قصه مینا و پلنگ در حدود صد سال پیش میان سالهای 1275 تا 1285 در روستای ییلاقی کندلوس کجور نوشهر در میان جنگلهای انبوه و دست نخورده آن زمان بوقوع می پیوندد که شاید در جهان بی نظیر بوده است.///
///قصه های فراوان و اشعار دلنشین زیادی از قصه مینا و پلنگ سالها پس از مرگ این دو نقل شده و این شرح خلاصه و کوتاه از آن است و سرانجام ناتمام این قصه، بسیاری از مردان و زنان دیار کجور را به سرایش وا داشت؛ قصه هایی که هنوز بر لبان اهالی این مرز و بوم زمزمه می شود. هنوز پیرمردها و پیرزن های کندولوس 70 تا 80 سال با چشمانی اشک آلود از این دو تعریف می کنند.///